بي شك اين هدايت به بهترين وپايدارترين روش ، براي تمام شئون زندگي فرد از جمله خانواده مي باشد . خانواده جزء جدايي ناپذيرواساسي زندگي فرد است . بي شك قرآن كريم نمي تواند نسبت به آن بي تفاوت باشد و همانگونه كه مي بينيم آيات فراواني از قرآن كريم به امور مربوط به خانواده از جمله روابط زن وشوهر ، روابط والدين با فرزندان ، فرزندان با فرزندان و وظايف اركان خانواده نسبت به يكديگر و امور فراوان ديگر مانند طلاق و ارث و ... اشاره مي نمايد .

از طرف ديگر قرآن كريم پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل بيت ايشان را به عنوان مفسر و روشن كننده حقايق اين كتاب راهنما به ما انسانها معرفي مي نمايد.

‹‹ كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم ءاياتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتاب و الحكمة و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون ››[2] 

آري خداوند مهربان اهل بيت (عليهم السلام ) را فرستاد تا در پرتو آيات نوراني قرآن كريم به ما يك زندگي پاكيزه و سراسر علم و آگاهي را تعليم فرمايند . چرا كه انسان بدون آگاهي نمي تواند به يك زندگي پويا ، با نشاط و آرامش بخش دست يابد . در پرتو آگاهي است كه مي تواند به مهارتهاي لازم درجهت ايجاد يك زندگي خوب و شايسته دست يافته و سعادت خويش را تامين نمايد . 

از اين رو به محضر قرآن كريم و اهل بيت (عليهم السلام ) رفته ، زانوي ادب و شاگردي مي زنيم و با توان ناچيز خود سعي در بهره بردن از سه اصل تربيتي مهم خانواده در قرآن كريم و سيره اهل بيت (عليهم السلام ) كه قطعا آرامش ، نشاط وسلامت خانواده را تضمين مي نمايد خواهيم نمود. 



(انشاءالله)



قلبم را به كسي مي سپارم كه قلب همه هستي به اراده او مي تپد و با اطمينان براي ايجاد خانواده اي با نشاط و موفق در انجام فرامينش مي كوشم . 

1)اصل حفظ اقتدارواستقلال مرد ، تضميني بر آرامش زن و فرزندان 

در خانواده اي كه از نظر قرآن كريم و اهل بيت (ع) مورد نظر و تاييد مي باشد راي ونظر هر كدام از اعضاي خانواده از جايگاه خاص خود برخوردار بوده و احترام خاص خود را دارا مي باشد اما مطابق آيات قرآن كريم و به علت ويژگي هاي خاصي كه خداوند متعال در نهاد مرد قرار داده است ، او را به عنوان سرپرست خانواده معرفي مي نمايد ‹‹ الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله علي بعض ... ›› [3]كه البته اين سرپرستي به اين معنا نيست كه در خانه ، حرف ، فقط حرف مرد باشد . بلكه سرپرست به معناي تكيه گاهي آرام و مطمئن براي ديگر اعضاء خانواده در جهت رشد و تعالي همسر و فرزندان است .

همانطور كه گفتيم اين وظيفه براساس ويژگيهاي فطري و ذاتي مرد به او عطا شده است به گونه اي كه سرشت مرد اينگونه است كه هم خودش سعي در حفظ اين اقتدار و استقلال ، نموده وهم ازخواهان حفظ آناز جانب ديگران ، خصوصا همسر و فرزندان مي باشد . 

بنابراين وظيفه زن و فرزندان است كه اولا : اين اقتدار و استقلال را حق مسلم مرد دانسته و ثانيا : آنرا رعايت نمايند.

روشن است كه هركس براي تامين نيازهاي ذاتي خود تلاش مي كند . مثلا كودك نياز به بازي كردن دارد اگر اين نيازش را سركوب كنيم و اجازه ندهيم ، مقاومت نشان داده و داد ميزند . ويا در گوشه اي از روي ترس افسرده مي نشيند . اگر اقتدار مرد نيز كه از ويژگيهاي دروني فرد اواست توسط فرزندان و مخصوصا همسر حفظ ورعايت نشود مرد براي تامين اين نياز دست به مقابله زده و از اهرمهايي مانند فرياد زدن وحتي زدن استفاده نموده و يا خود خوري نموده و دچار خود كم بيني مي شود . و بديهي است آثار مخرب اين عدم تامين نياز، به همسر و فرزندان باز مي گردد . از جمله اينكه : 

1. مرد نيز دست به مقابله مي زند و جواب رد به خواسته هاي همسرو فرزندان مي دهد .

2. با پرخاشگري و عصبانيت و داد و فرياد مقابله به مثل مي كند .

3. بچه ها در امر تربيت دچار دوگانگي مي شوند . چون وقتي تكيه گاهي و اقتدار مرد توسط زن رعايت نميشود فرزندان نمي دانند در مسائل تربيتي خويش به چه كسي رجوع كنند . پدر يا مادر .

4. ممكن است بگوييد ما مرداني را مي شناسيم كه با توجه به اينكه اين اصل براي آنان رعايت نمي شود باز آرام هستند . در جواب مي گوييم درست است در ظاهر آرامند اما واقعيت اين است كه اين نياز همچنان باقي است و جايي كه ديگران مثل اقوام و يا زنان ديگر استقلال و اقتدار اورا رعايت مي كنند به همسر و فرزندان بي اعتماد شده و به سوي ديگران متمايل مي شود .

با رعايت اين اصل توسط اعضا خانواده مخصوصا همسرو حفظ اقتدار مرد به عنوان تكيه گاه افراد خانواده ، آرامش و امنيت اعضاء مخصوصا زن خانواده به بهترين شكل تامين مي گردد . در تعاليم دين ما وجود زن مظهر لطافت و زيبايي و مهرباني است و به گل تشبيه شده است ‹‹ المرءة ريحانة ›› (نهج البلاغه ) 

ما همگي گل نيلوفر را ديده ايم ، كه زيبايي وطراوتش وقتي نمايان مي شود كه به تكيه گاهي دست زده وبالا رود و اگر اين تكيه گاه نباشد زيبايي و لطافتش به ظهور نمي رسد . زن خانه بايد بداند با رعايت نكردن اصل حفظ اقتدار مرد ، اولين كسي كه طراوت و زيباييش صدمه مي بيند اوست. و امنيت و آسايش خود و فرزندانش گرفته مي شود .

متاسفانه بايد بپذيريم در اكثر خانواده هاي ما اين اصل قرآني به صورت مطلوب رعايت و حفظ نمي شود . براي رعايت بهتر اين اصل توسط افراد خانواده مخصوصا زن به نمونه هايي اشاره مي نمائيم : 

الف ) هميشه و درهمه حال ، انجام هر كاري در خانواده پس از مشورت با اعضا خانواده مخصوصا زن با نظر نهايي مرد اجرا گردد . مثلا براي رفتن به پارك يا مكان تفريحي يا خانه اقوام بعد از مشورت و نظر خواهي ، خانم تصميم نهايي را بر عهده مرد بگذارد . 

ب) درهر كاري كه فرزندان باآن روبه رو ميشوند مثلا رفتن به كلاسهاي خاص و يا پول گرفتن و يا وسيله خاصي خريدن بعد از مشورت ، نظر نهايي بر عهده مرد باشد . 

ج) گاه در يك جلسه يا مهماني مرد خانه به رفتن اقدام مي نمايد همسر و فرزندان بايد تسليم نظر او باشند و اگر مانعي براي ديگراعضا هست به گونه اي مطرح كنند كه استقلال مرد صدمه نبيند . براي نمونه بگويند اگر امكان دارد چند دقيقه صبر نماييد. 

د )اينكه زن در خانه و فرزندان هر كاري را با هماهنگي و اجازه پدر انجام دهند .

و) مطيع نظرات مرد بودن در صورتي كه مخالفتي با دستورات ديني نداشته باشد .

ه) در مقابل ديگران ، مخصوصا فرزندان و اقوام حرف درست مرد را تصديق و دفاع كردن .

ي) عيب جويي نكردن از مرد در مقابل ديگران مخصوصا فرزندان در قبال كارهايش و با ادب و احترام صدا زدن ايشان .

س) اعتماد كردن به مرد در امر اداره خانواده و پذيرفتن واحترام به راي و نظر او .

ش) بدرقه كردن مرد خانواده براي رفتن به كار و حتي لباس او را آماده كردن ، به استقبال او رفتن در موقع برگشتن . 

ص) پرسشهايي بي مورد مانند علت زود رفتن ، ديرآمدن ، كجا رفتن و ... از عوامل مهم شكستن استقلال مرد خانواده مي باشد .

ر) و بالاخره مهم اينكه اعضاء خانواده با گفتار و رفتار خود نشان دهند كه آنها براين امر واقفند كه مرد سرپرست خانواده است و سعي دررعايت اين حق او مي نمايند .

مواردي كه بيان شد نمونه هايي از مهمترين مصاديق رعايت اين اصل اساسي در آرامش خانواده مي باشد . كه بي شك با رعايت آن آرامش و شادابي را در خانواده ايجاد مي نماييم . 

در پايان بيان اين نكته ضروري است كه رعايت اصل اقتدار و استقلال مرد به معناي اين نيست كه زن هيچ تذكري به مرد خانواده ندهد بلكه آنچه مهم است نحوه تذكر و جاي تذكر دادن مي باشد . 

يادمان باشد اگر سنگ و صخره در مسير رودخانه زندگي نباشد صداي آب لذت بخش نخواهد بود پس از سختيها دلگير مشو . 

2. تامين محبت زن تضميني بر استحكام خانواده 

همانگونه كه رعايت اقتدار و استقلال مرد نياز ذاتي اوست و بايد توسط اعضاء خانواده خصوصا همسر تامين گردد ، تا خانواده با آرامش كافي مسير رشد وكمال را طي نمايد ، تامين محبت زن توسط مرد خانواده نيز جزء نيازهاي ذاتي زن مي باشد . كه اگر تامين نشود ناهنجاريهاي فراواني را به دنبال خواهد داشت. اين يك اصل كلي است كه برآوردن نيازهاي دروني وذاتي هرفرد مانند نيازبه آب ، غذا ، محبت و ... موجب آرامش فرد مي گردد در غير اين صورت فرد براي تامين اين نيازها دست به اقدام ، حتي اقدامات ناخوشايند ، مي زند و اگرهم نتواند ، از نظر روحي و جسمي دچارآسيب هاي شديدي خواهد شد . 

نياز به محبت ، از نيازهاي دروني هرزن مي باشد .كه در صورت برآورده نشدن ، زن دچار آسيب هاي روحي و جسمي شديد شده ونتايج منفي آن به خانواده باز مي گردد از جمله اين آسيب ها مي توان به موارد زير اشاره نمود : 

الف) نمود اين كمبود محبت ، در همسر و فرزندان ظاهر شده و زن خانه نمي تواند محبت لازم براي همسر داري و تربيت فرزندان را اعمال نمايد . 

ب) زن دچار آسيب هاي جدي جسمي شده و تعادل جسمي او به هم ريخته و درتامين نيازهاي همسر دچار مشكل مي گردد . 

ج) از نظر روحي زن دچار افسردگي و شكستگي روحي مي شود و به آساني بيماريهاي روحي و رواني اورا احاطه مي نمايد . 

د) متاسفانه در موارد زيادي ديده شده است كه وقتي مرد محبت لازم براي همسر خويش را خرج نمي نمايد ، با ابراز محبت ديگران به او (همسر) ، مثلا تشكر زباني يا عملي در مقابل كوچكترين كارش يا صدا زدن او با كلام و گفتار زيبا به راحتي گره محبت و دوستي بين او وهمسرش باز شده و با ديگران پيوند مي خورد ، كه نتايج و عواقب خطرناك آن بر همگان روشن است .

به همين دليل در قرآن كريم و سيره اهل بيت (عليهم السلام) بر اين امر فراوان تكيه شده است كه به مواردي از آنها اشاره مي نماييم .

در سوره نساء آيه 19 خداوند خطاب به مردان مي فرمايد : ‹‹ و عاشروهن بالمعروف ›› (با زنان رفتاري نيكو و شايسته داشته باشيد.) بي شك كلام ورفتار محبت آميز يكي ازبارزترين مصاديق رفتار معروف است . شايد بتوان اين كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از بهترين مصاديق براي اين آيه دانست آنجا كه مي فرمايند ‹‹ حق المراءعلي زوجها ... و لا يقبح لها وجها››" حق زن بر شوهر اين است كه هيچ گاه با او ترش رويي نكند " [4]و با توجه به كلام پيامبر اكرم اين كمال محبتي است كه بايد مرد نسبت به زن داشته باشد 0 همچنين امام صادق (عليه السلام ) مي فرمايند : ‹‹ من اخلاق الانبياء حب النساء ›› : ‹‹ محبت ورزيدن به همسران از اخلاق و اوصاف پيامبران است . ›› بازفرمودند : ‹‹ هر كس محبتش به همسر خود بيشتر باشد ايمانش به خداوند بيشتراست 0 ›› و همچنين ‹‹ كسي بر ما اهل بيت (عليهم السلام ) مهربانتر است كه بر همسر خويش مهربانتر باشد . ››[5] 

اين جملات نوراني كه محبت زن را از اوصاف انسانهاي الهي و از نشانه هاي كمال ايمان مي داند دليل مهم بودن اين امر مي باشد . 

مرد خانه مي تواند اين محبت را به دو صورت نسبت به همسر خويش ابراز نمايد 1- زباني 2- عملي 



1) محبت زباني 

گاه شنيده مي شود كه مردان مي گويند ما دردلمان همسرمان را دوست داريم و نيازي به گفتن وبه زبان آوردن نيست كه لازم است در جواب آنها اين كلام نوراني از امام صادق را بيان نمود كه فرمودند : ‹‹ اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بينكما ›› : ‹‹ هر گاه كسي را دردل دوست داشتي اورا خبركن كه اين دوستي و محبت شما را استوارتر خوهد نمود . ››[6] 

و يا پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم ) فرمودند : ‹‹ قول الرجل للمراة اني احبك لا يذهب من قلبها ابدا ؛ مردي كه به زنش بگويد من تو را دوست دارم اثر اين سخن از دل زن بيرون نرود . ››[7] 

اين تاكيد براي آن است كه اظهار محبت زباني مرد نسبت به زن آنقدرموثر است كه زن حاضر است آن را به هر قيمتي از شوهرش كسب نمايد و سختترين لحظه زندگي او موقعي است كه مردش به او بگويد او را دوست ندارد . وروشن است كه اين محبت زباني موجب پايداري و استحكام دوستي و محبت بين زن ومرد شده و در نتيجه آرامش خانواده را به دنبال خواهد داشت . 

از نمونه هاي محبت زباني مي توان به موارد زير اشاره نمود : 

الف ) صدا زدن به صورت نيكو و مودبانه همراه با پسوندهاي زيبا مثل خانم ، عزيز، و .... 

ب) تشكر زباني از زحمات همسر در خانه .

ج ) سلام كردن و خداحافظي كه در تعاليم ديني به آن اشاره شده است .

د ) بيان جملات كوتاه با چاشني محبت در لحظه هاي گوناگون زندگي مانند : خدا قوت ، سوال كردن از وضعيت روحي و جسمي مخصوصا در موقع بيماري با جملات كوتاه (احوالپرسي ) ، دعاي خير براي خودش و بستگان نزديك همسر، دلجويي از همسر در سختي ها و مشكلات ، مشورت كردن با همسر، جوياي احوال او شدن در غياب او و... 



2- محبت عملي 

از مصاديق مهم ابزار محبت است كه به نمونه هايي اشاره مي نماييم . 

الف ) لبخند رضايت همراه با ابرازتشكرعملي،مانند بوسيدن دست وسرهمسر ، اززحمات خالصانه او كه موظف به انجام دادن آنها هم نيست ، مانند غذا پختن ، نگهداري فرزند و... نمونه ا ي از محبت عملي مي باشد . 

ب ) كمك به همسر د ر خانه از مصاديق مهم محبت عملي مي باشد . پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) چه زيبا فرمودند : ‹‹ خدمة زوجتك صدقة ›› : ‹‹ به زن خويش كمك مي كني صدقه است . ››[8] و همچنين ايشان خدمت در خانه را كفاره گناهان دانسته و ثواب شهيد را براي مرد بيان مي كند[9] 

ج) هديه دادن به مناسبتهاي گوناگون خانوادگي ، مانند سالروز تولد همسر و سالروز ازدواج ، و ديني ، مانند اعياد مذهبي ، كه خود از عوامل بسيار مهم در جلب محبت مي باشد . دو كلام نوراني از حضرت امير (عليه السلام ) نمايانگر اين اهميت مي باشد : 

' الانسان عبيد الاحسان " انسانها بنده احسان مي باشند . 

" الهدية تجلب المحبة " هديه موجب جلب محبت مي گردد .

د) توجه به همسر در هنگام صحبت كردن او و شريك شدن در صحبت او و هم چنين احترام به نظر و راي او و تلاش براي درك و غمخواري او . چه بسيار مي شود ما درمورد ديگران اين نكته را رعايت مي كنيم يعني هنگام صحبت كردن به او توجه مي كنيم ، گوش مي دهيم با او هم كلام مي شويم اما در مورد همسر و فرزندان خود اين حقشان را رعايت نمي كنيم . چه زيبا حضرت امير فرمودند : " لاتضيعن حق اخيك اتكالا فيما بينك و بينه " حق برادرت را به اتكا آنچه بين تو واوست ضايع مكن .[10] 

ر) احترام به بستگان همسر 

ز) نوازش كردن ، دست دادن ، بوسيدن سر و صورت و ... 

س) خوش برخوردي هنگام ديدار و خوشرويي هنگام حضور همسر كه از عوامل مهم جلب محبت مي باشد . 

البته اين نكته قابل توجه است كه انسانها ، هم نياز دارند به ديگران محبت کنند تا روحيه كرامت و بزرگواري را در خود پرورش داده و ريشه هاي بخل و تكبر را در وجود خود ريشه كن كنند و هم نياز دارند تا به آنها محبت شود تا بعد عاطفي وجودشان كامل گردد . خداوند متعال در آيه 21 سوره روم نهاد خانواده را بر مبناي اين دوستي دو طرفه بنا نهاده است . " و جعل بينكم مودة و رحمة ." 

فراموش نكنيم كه خانواده ميدان بزرگ تبادل عواطف ، احساسات و محبتها ، در ميان اعضاء خانواده ، مخصوصا زن و مرد مي باشد. اما در اين ميان نياز زن به محبت بيشتر از اعضاي ديگر خانواده به چشم مي آيد . يك خانواده قرآني و مورد تاييد اهل بيت (عليهم السلام ) كانون محبت و صفا مي باشد . كانوني كه در آن هر يك از اعضا بيشترين پرداخت و دريافت محبت را دارا هستند . اما در اين ميان نياز زن به محبت و تامين آن به مراتب حساس تر و پر اهميت تر از ديگر اعضا مي باشد به گونه اي كه متخصصان امر تربيت آنرا به عنوان يك اصل مهم و ضروري براي پايداري خانواده مطرح مي نمايند كه بايد توسط همسر تامين گردد . 

با كمال تاسف بايد به اين نكته ، اشاره كرد كه به دليل رعايت نكردن اين اصل قرآني ، يعني محبت در بين اعضاء خانواده مخصوصا محبت مرد به همسر خويش ، در بسياري از خانه ها روابط بين زن ومرد به روابطي سرد و بي روح تبديل شده است كه هر چند از نظر ظاهري در كنار يكديگر هستند اما از لحاظ عاطفي فرسنگها دور مي باشند و چه زيبا ، بزرگي فرمودند : ما دو نوع طلاق داريم 1: طلاق شرعي 2: طلاق عاطفي كه متاسفانه بسياري از خانواده ها به اين طلاق مبتلا هستند يعني با هم هستند اما براي هم نيستند و دلشان از يكديگر جداست ! و خانواده براي اعضا و مخصوصا فرزندان حكم يك مهمان سرا و هتل را دارد كه اعضا فقط براي استراحت و صرف غذا به آنجا مي آيند و ديگر خبري از آن كانون سراسر مهر و محبت و همدلي نيست .

3.اصل گذشت از ديگران تضميني بر دوام خانواده 

اختلاف در خانواده ها مخصوصا بين زن ومرد امري كاملا طبيعي است . محال است مرد و زني مانند يكديگر فكر كنند . زيرا هر كدام در خانواده اي جداگانه بزرگ شده اند ، داراي شخصيتي خاص ، عقايد و افكاري مخصوص خود و صفاتي كه در اثر وراثت يا تمرين بدست آورده و بر آن عادت نموده اند ، مي باشند . بنابراين مرد يا زن نبايد انتظار داشته باشند كه طرف متقابل مانند آنها فكر كند و دقيقا مطابق نظر آنها عمل نمايد .

با وجوداين تفاوتهاي طبيعي ، اختلاف در بين زن و مرد امري عادي است و هيچ زن ومردي نمي توانند در روي زمين همسراني با صد در صد اتحاد سليقه پيدا نمايند . وبا توجه به اين اختلافها ، تنها گذشت و اغماض است كه ميتواند خانواده را آرام و در مسير رشد وتعالي موفق بدارد ، هنگامي كه ناهنجاري هاي درون خانواده ها ريشه يابي مي گردد ، اين نتيجه حاصل مي شود كه درهر صورت كوتاهي و قصور از جانب يكي از افراد خانواده صورت گرفته است ، ولي افراد ديگر حاضر به گذشت از خطاي او نبوده اند . لذا به يك ناهنجاري خانوادگي مبدل شده است . اين اصل تربيتي در خانواده آنقدر مهم وكارساز است كه گاه متخصصان امور خانواده رعايت آنرا مهمترين و اساسي ترين اصل ايجاد آرامش در خانواده مي دانند . دكتر مصطفوي در اين زمينه مي گويد : ‌‌‌‌‌‌(اگر از من بپرسند از ميان توصيه هايي كه اسلام به زن و شوهر نموده است ، كداميك دردرجه اول قراردارد مي گويم : گذشت و اغماض . تنها چيزي كه مي تواند اختلافات مهم زن وشوهررا مانند اختلافات مالي ، غريزي ، علمي ، فرهنگي ، و اختلافات ناشي از دخالت ديگران را حل كند ‹‹ گذشت واغماض ›› است.[11] 

همانگونه كه اشاره شد خطا و اشتباه از طرف اعضاي خانواده امري كاملا بديهي است زيرا ما انسانهاي عادي ، معصوم نيستيم . بنابراين تنها چيزي كه مي تواند رشته محبت را ، كه مانند ريسماني همه اجزاء اين خانواده را به هم پيوند مي دهد ، پاره نكند گذشت است . گذشت است كه مي تواند تعادل خانواده را در سخت ترين و بحراني ترين شرايط ، كه معمولا از اشتباهات ديگران بوجود مي آيد ، حفظ نمايد . 

گاه ديده مي شود براي ما رعايت اين اصل ، يعني گذشت از خطاي ديگران كاري بسيار سخت و غير ممكن به نظر مي رسد در حالي كه اين صفت عالي از درون انسان سرچشمه مي گيرد و از الطاف ويژه خداوند مهربان به بندگان خويش است . و در نتيجه رعايت آن غيرممكن نخواهد بود . ‹‹ لا يكلف الله نفسا الا وسعها ›› [12] [‌‌ انسان وجودش با كرامت عجين بوده است ‹‹لقد كرمنا بني آدم ››[13] 

بزرگواري و بزرگ منشي صفتي است كه خداوند متعال در وجود ما به وديعت نهاده است . از لوازم اين صفت الهي گذشت و عفو نسبت به ديگران مي باشد . نقطه مقابل اين خصيصه،روش مقابله به مثل و انتقام و سياست ضربه در برابر ضربه است كه تحت عنوان ‹‹كودك منشي ›› از آن ياد مي شود گذشت از پايه هاي رفيع ‹‹خانواده متعادل›› است . خانواده متعادل به معني خانواده بي عيب ونقص نيست بلكه شيوه برخورد آنها با نقص و كاستي طرف مقابل شيوه اي مطلوب و انساني و اصلاح گرانه است به گونه اي كه با وجود مشكلات ، روح تعادل بر خانواده حاكم است . ] [14] 

آري بناي خانواده براي استواري ، بيشتر از هر چيز نياز به گذشت و بزرگواري دارد . غرور بيجا و نگذشتن از خطاهاي ديگران به آساني بناي تفاهم و تعادل را در اين كانون الهي متزلزل مي كند. ما بايد اين را بدانيم كه همه انسانها در معرض خطا و اشتباه هستند . اين قانون كلي است كه همه انسانها ، به جز معصومين (عليهم السلام) بين 20 تا 30 درصد داراي خطا و اشتباه مي باشند ، پس همانگونه كه ما دوست داريم ديگران از عيوب ما بگذرند ما هم بايد گذشت از ديگران را تمرين نماييم تا اين صفت پسنديده در وجود ما به صورت ‹‹ملكه›› در آيد. چرا كه عيب جويي و عيب گويي به راحتي شادكامي ونشاط را از زندگي بيرون نموده و جوي آكنده از دشمني و كينه را بر خانواده حاكم مي نمايد . 

در قرآن كريم بر اين اصل بسيار تاكيد شده است . به عنوان نمونه در سوره آل عمران وقتي صفات متقين را بيان مي كند مي فرمايد : ‹‹ والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين ›› [15] ‹‹ خشم خود را فرو مي نشانند وازبدي مردم درمي گذرند وخداوند دوستدارنيكوكاران است ››

افراد خانواده مخصوصا زن وشوهر غالبا بر اثر اشتباهات ديگري خشمگين شده و دست به مقابله به مثل مي زنند كه معمولا به صورتهايي مثل دادزدن ، قهركردن ، و يا حتي زدن ظاهر مي شود . كه در هر حال فضاي خانواده ناآرام مي گردد . قرآن كريم مي فرمايد : اهل تقوي اينگونه نيستند بلكه آنان هنگام خشمگين شدن از همسر خويش خشم خود را فرو مي برند ‹‹ والكاظمين الغيظ ›› و بالاتر آنكه از خطاي او مي گذرند ‹‹ و العافين عن الناس ›› و او را مي بخشند زيرا فرو بردن خشم به تنهايي كافي نيست چرا كه ممكن است كينه و عداوت را از قلب انسان خشمگين ريشه كن نكند لذا ‹‹ كظم غيظ ›› و فرو بردن خشم را با عفو و بخشش توام مي كنند تا قلب خود را شستشو دهند . و عاليتر آنكه در مرحله بعد ، با نيكي كردن به او، از جمله جبران كردن بدي همسر با خوبي و يا به روي او نياوردن و ملامت نكردن ريشه دشمني را در دل او هم مي سوزانند و قلب او را نسبت به خويش مهربان مي گرداند و ‹‹ والله يحب المحسنين ›› كه با اين كار شايسته دوستي خداوند و معبود خويش را نصيب خود مي گردانند . 

در آيه ديگري از قرآن كريم به نحو زيباتري به اين اصل تربيتي مهم در خانواده اشاره مي نمايد :

‹‹ .... و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم ›› 

‹‹ .... اگرعفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد( خداوند هم شمارا مي بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است ››[16] 

( در اين آيه از سه كلمه ‹‹ عفو، صفح و غفر ›› استفاده شده است كه سلسله مراتب بخشش گناه و خطاي افراد را بيان مي نمايد وقتي كسي خطايي مي كند هم استحقاق مجازات دارد و هم استحقاق ملامت . ‹‹ عفو›› گذشت از مجازات است ولي ‹‹صفح ›› يك درجه بالاتر است . يعني نه تنها مجازات نميكند به روي طرف هم مي آورد ، اسمش را هم نمي برد و لذا اولياء الله هميشه مقامي بالاتر ازعفو دارند يعني عفو آنها به صورت صفح است . ‹‹ غفر›› باز درجه بالاتري است يعني روي گناه را با رحمت پوشاندن و لذا مي گوييم مغفرت الهي ‹‹غفر›› كار خداوند متعال است . يعني نه تنها مجازات نمي كند ، به روي بنده اش هم نمي آورد ، روپوشي هم مي كند يكي از اين جهت كه نمي گذارد ديگران از آن اطلاع پيدا كنند و ديگر آنكه از رحمت و فضل خود هم چيزي به او اضافه مي دهد .) [17] 

چه زيبا و بجاست كه در روابط افراد خانواده مخصوصا زن وشوهر اين اصل تربيتي قرآن به كار برده شود ، يعني از عيوب شريك و همراه زندگي گذشتن ، به روي او نياوردن ، از ديگران مخفي كردن و با كاري زيبا و نيكو بدي او را پوشاندن . تا كينه و نفرت از كانون گرم خانواه رخت بربسته و جاي خود را به محبت و دوستي دهد و سبب استحكام بيشتر پيوند زن ومرد گردد . در زير به مواردي ازرعايت اين اصل قرآني در خانواده اشاره مي كنيم كه شايد در نظر ما بسيار ساده و كوچك بيايد اما واقعيت آنست كه مشكلات بزرگ خانواده ها ازرعايت نكردن همين كوچك ها ايجاد مي شود يادمان باشد : ناهنجاريها و اختلافات بزرگ خانواده ها هميشه ريشه در مشكلات كوچك دارند.

به عنوان نمونه گاه مي شود در اثر فشار كار زن در خانه مانند بچه داري ، آشپزي و نظافت خانواده ، زن از نظر جسمي خسته شده و اين خستگي در روح او نيز اثر مي گذارد و در نتيجه هنگام آمدن مرد در خانه و تقاضاي او درانجام كاري با او پرخاش مي نمايد . در خانواده اي كه قرآني باشد مرد نه تنها خشمگين نمي شود و او را مي بخشد . بلكه به روي خود هم نمي آورد . همچنين با آوردن ميوه و يا يك ليوان چاي بدي او را هم با خوبي مي پوشاند . وبر عكس گاه مرد از بيرون خانه مي آيد و براثر فشار كار روحش نيز دچار خستگي است . وقتي همسر براي صحبت كردن نزد او مي آيد . مرد تندي مي نمايد و جواب او را نمي دهد . اينجاست كه زن نيز بايد به روي خود نياورده و همسرش را ببخشد و با پذيرايي از او، بدي اورا با خوبي بپوشاند . 

مي توان تصور نمود كه اجراي اين روش تربيتي قرآني در خانواده ، چگونه اين نهاد الهي را به كانون محبت و صميميت تبديل مي نمايد و محفلي مي شود براي تربيت و رشد فرزنداني قرآني . 

شايد بگوييم اجراي سه مرحله ‹‹عفو›› و‹‹ صفح ›› و ‹‹غفر›› در اين روش قرآني از عهده اولياء برمي آيد ، چرا كه ما همواره اين نوع برخورد را از اهل بيت (عليهم السلام ) و بزرگان دين ديده ايم وما نمي توانيم . در جواب خواهيم گفت : اگر در اين روش قرآني ،حتي مرحله اول ، يعني فرو بردن خشم خود و گذشت از خطاي ديگران ، را بتوانيم در خانواده اجرا نماييم آرامش و سعادت خانواده ما تضمين خواهد شد .

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد 

در غير اين صورت ، اولين نتيجه اختلاف بين افراد خانواده ، مخصوصا زن و مرد در اثر نبود گذشت ، مشاجره لفظي و از بين رفتن آرامش در كانون خانواده مي باشد . فرزنداني كه مرتبا شاهد اختلاف پدر و مادر در خانواده هستند و مشاجرات لفظي و يا حتي زد وخوردهاي بدني آنها را مشاهده مي كنند مطمئنا به تربيت درست دست پيدا نخواهند نمود . 

بررسي و مطالعه بزهكاري در جوانان ما را به اين واقعيت تلخ مي رساند كه ريشه بسياري از جرمها در ميان فرزندان از مشاجرات بين والدين است . هنگامي كه در كنار اين جوانان مي نشيني و به درد دلشان گوش فرا مي دهي كاملا برايت روشن مي شود كه آنها از ابتدا به اين اعمال نامطلوب گرفتار نبوده اند . شرح حال بسياري از آنها اينگونه است كه در ميان دعوا و درگيري پدر ومادرخود را تنها و بي پناه مي ديدند ، براي رهايي از بي محبتي ها و بي مهري ها و جبران كمبودهاي عاطفي ، از آنجا كه نمي توانستند خود را به صورت مثبت نشان دهند ، و مورد توجه ديگران قرار گيرند، دست به كارهاي خلاف مي زدند ، تا به همه نشان دهند ما هم هستيم و مي توانيم . در مدرسه و محله به انجام كارهاي خلاف مشهور مي شدند . كم كم به جمع دوستان خلاف و مثل خود و محافل آنها مثل پارتي ها ومهماني هاي مختلط راه يافته و با ماهواره آشنا مي شدند . كارشان مي شد تماشاي فيلمهاي مهيج و تحريك كننده ، و به مد لباسهاي بازيگران ، لباس پوشيدن و اداي آنها را درآوردن ، براي اينكه به دوستانشان نشان دهند از آنها چيزي كم ندارند به مواد مخدر روي مي آوردند و بالاخره در نهايت گرفتار قانون وپشت ميله هاي زندان . 

از عمق نگاهشان اين را به خوبي مي فهمي كه مي گويند قبول داريم ما اشتباه كرده ايم ، اما آيا ما مقصريم ؟ 

آري درست است ، جدايي پدر ومادر ، كمبود عاطفه و محبت ، جدايي از درس ومدرسه ، گرفتاردوست ناباب شدن ، به فساد وبي بند وباري آلوده شدن ، به سمت مواد مخدر واعتياد رفتن و بالاخره سراز زندان درآوردن از نتايج مشاجرات پدران ومادراني است كه مي توانستند با كمي گذشت از ديگري اين آثار را براي فرزندان خود به همراه نياورند .

تذكر اين نكته مهم به نظرمي رسد كه اشتباهات و خطاي زن و يا مرد ويا فرزندان اكثرا غيرعمد و ناخواسته مي باشد مثلا زن يا مرد حواسشان نيست حرف نادرستي را به زبان مي آورند ويا به علتي وظايف خويش را انجام نمي دهند . گذشت ازخطاي ديگري مي تواند زمينه مناسبي باشد براي افزايش محبت وآرامش در خانواده ، اما با لجاجت وگذشت نكردن ، پدر ومادر زمينه را براي وارد شدن فرزندان وحتي زن ويا مرد درهرآلودگي و نابهنجاري را فراهم مي نمايد. 

در بررسي اختلافات در خانواده ها ديده مي شود ، يكي از مواردي كه معمولاباعث به وجود آمدن اختلاف در خانواده ها شده است بازگو كردن ويژگيها ومخصوصا عيوب افراد خانواده ، توسط خود اعضاء خانواده ، براي ديگران است . گاه ديده مي شود زن و يا مرد در مهمانيها ودر حضور ديگران و يا اقوام خود عيوب شريك زندگي خويش را مطرح مي نمايند كه غالبا عيب كوچكي است ولي اين كوچك را ديگران به مشكلي بزرگ وغير قابل حل تبديل مي كنند . هنگامي كه زن يا مرد متوجه مي شود عيوب ويا ويژگي هاي خاصش توسط همسرش براي ديگران بازگوشده است ، مطمئنا ناراحت شده و اختلاف و مشاجره آغاز مي گردد. و گاه حتي به مشاجره لفظي تنها ختم نشده و به زد وخوردهاي جسمي كشيده مي شود . همانطور كه گفتيم افراد در خانواده قرآني عيوب يكديگر را بخشيده و به روي هم نمي آورند ومهمتر آنكه نمي گذارند ديگران از آن عيوب اطلاع پيدا كنند وآرامش و دوستي در خانواده را برهر چيزديگري ترجيح مي دهند . 

در اين جا تذكر اين نكته ضروري است كه زندگي مشترك خانوادگي به طور طبيعي شرايطي را ايجاد مي كند كه زن ومرد واعضاي ديگرخانواده درحالات ، روحيات و رفتار يكديگر دقيق شده و عيوب يكديگر را مورد توجه قرار دهند . بازگو كردن اين مسائل درنزد ديگران تهديدي جدي براي آرامش و امنيت خانواده خواهد بود و اين خانواده را در نزد ديگران به كانوني بي ثبات معرفي نموده و زمينه را نيز براي ايجاد خصومت و دشمني در ميان افراد فراهم مي نمايد. وآنچه براي اعضاء خانواده مهم مي باشد آنست كه با گذشت از عيوب ديگران وناديده گرفتن آنهاوجبران آنها با خوبي ها مي توانند بزرگترين نقش را دراز بين بردن كينه ها و برقراري صفا و دوستي در كانون خانواده ايفا نمايند . چه زيبا خداوند مهربان در قرآن كريم اين اصل مهم تربيتي را براي ما بيان مي دارد : ‹‹ ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك عداوة كافة ولي حميم ›› [18] بدي را به نيكي دفع كن وپاسخ بده ، ناگاه خواهي ديد همان كسي كه ميان تو و او دشمني كرده است چون دوست صميمي و مهربان تو گردد . 

به حقيقت مي توان دريافت كه اجراي اين دستور تربيتي در قرآن كريم به آساني مي تواند بزرگترين كينه هاي خانوادگي را به دوستي هاي پايدار تبديل نمايد . 

در زندگي بزرگان ما نيز اين روش واصل تربيتي قرآن كريم بسيار زيبا به نمايش گذاشته شده است براي نمونه : [ روزي شخصي از اهل شام به مدينه آمد . چشمش به امام حسن (عليه السلام) افتاد . تحت تاثير تبليغات سوء دشمنان ، حضرت را بسياردشنام داد . حضرت بدون اظهار ناراحتي ، بانگاهي مهربان پرسيدند : آيا اهل شام هستي . جواب داد : آري . حضرت فرمودند تودرشهر ما غريب هستي اگر احتياج داري آماده ايم تا به تو كمك كنيم و در خانه خود از تو پذيرايي كنيم ، تو را بپوشانيم . به تو پول دهيم . مرد شامي چنان منقلب شد كه گفت : آرزو داشتم درآن لحظه زمين شكافته مي شد و من در زمين فرو مي رفتم و اين چنين نشناخته و نسنجيده گستاخي نمي كردم . تا آن ساعت كسي درروي زمين از حسن بن علي وپدرش برايم مبغوضتر نبودند ولي از آن هنگام به بعد كسي نزد من از او و پدرش محبوبتر نيست .] [19] 

آري چه زيبا امام حسن (عليه السلام ) از مرد شامي مي گذرد ، خشمگين نمي شود ، به رويش نمي آورد و بديش را با نيكوترين رفتار مي پو شاند . اگراين روش قرآني دشمن را به دوست و كافر را به مؤمن تبديل كند آيا نمي توان كدورت ، نفرت و جدايي جزئي بين زن ومرد را تبديل به محبت و پيوند عميق نمود . 

حضرت علي (عليه السلام ) مي فرمايند : ‹‹ قلة العفو اقبح العيوب ›› ، [ كم گذشتن زشتترين عيب است .‍‍‍] چرا كه زشتترين ناهنجاريها را در خانواده ايجاد مي نمايد . و باز فرمودند : ‹‹ شر الناس من لا يعفو عن الزلة و لا يستر العورة ›› [ بدترين مردم كسي است كه از لغزش طرف خود گذشت نكند و عيب او را نپوشاند . ] [20] 

- متاسفانه گاه ديده مي شود زن و يا مرد خانواده بعد از انجام كار خطا ، خود از كار بد خويش عذر خواهي مي كنند اما طرف مقابل به قول معروف كوتاه نيامد و عذر خواهي او را قبول نمي كند و يا حتي ديده مي شود كه با وجود آنكه مقصر نيست و طرف مقابلش خطا نموده جلو آمده و اشتباه را به گردن خويش مي اندازد اما باز هم فرد مقصركوتاه نيامده و لجبازي مي كند . كه نتيجه اين بازي كودكانه اين است كه افراد خانواده را به خود بي اعتماد كرده ، لجاجت را جايگزين كرامت و بزرگ منشي نموده وكودك منشي خود را به اثبات مي رساند .

بياييم سعي كنيم تا به راحتي از خطاي ديگران چشم پوشي كنيم تا بر طبق آيات نوراني كتاب سعادتمان از اجر الهي هدفمند بهره مند شده ، محبوب خالق و آفريدگارمان قرار بگيريم و با انبياء و معصومين ( عليهم السلام ) همرنگ گرديم . و درنهايت زندگي شاداب ، با نشاط وتوام با آرامش داشته باشيم . 

بي شك با رعايت اين سه اصل تربيتي قرآن كريم ، كه اصل اول يعني رعايت اقتدار و استقلال مرد ، بيشتر بر عهده زن خانواده و اصل دوم يعني تامين محبت زن بيشتر متوجه مرد خانواده و اصل گذشت كه وظيفه اصلي زن و مرد خانواده است و از سفارشات مؤكد بزرگان امر تربيت در خانواده از جمله (استاد دهنوي ، استاد نقويان ) نيز مي باشد ، به آرامشي كه در قرآن كريم ، هدف زندگي را بر پايه آن قرار داده است تا درپناه آن آرامش اعضاء خانواده درجات كمال و سعادت را بپيمايند ، دست پيدا خواهيم كرد 

(( انشاءالله ))



منابع : 

خانواده قرآنی - www.sayedmojtaba.blogfa.com


[1] . قرآن كريم سوره اسرا /9

[2] . سوره بقره / 151 

[3] .قرآن كريم/ سوره نساء ايه 35 

[4] . بحار الانوار، مجلسي، ج 103 ، ص 254 

[5] . وسائل الشيعه ،حر عاملي /ج1ص 11-9

[6] كافي ، كليني ، ج6 ، ص506

[7] وسائل الشيعه ، حر عاملي ، ج14 ، ص10 

[8] .نهج الفصاحه .ص175 . صالحي 

[9] بحار مجلسي ، ج43 ،ص 50 

[10] نهج البلاغه ، نامه 31

[11] . بهشت خانواده ، دكتر مصطفوي ، ج 1 ، ص 204 

[12] قرآن كريم / سوره بقره ، آيه 286 

[13] . قرآن كريم / سوره اسرا آيه 70 

[14] . دكتر شرفي / خانواده متعادل ص124 

[15] . قرآن كريم / سوره آل عمران آيه 34 

[16] قرآن كريم ، سوره تغابن / 14 

[17] تفسير قرآن 7 / مطهري / ص 180 

[18] . قرآن كريم سوره فصلت / آيه 34 

[19]. (سفينة البحار، شيخ عباس قمي ، ج 6 ، ص 306)

[20] . ميزان الحكمة ، ري شهري ، ج8 ؛ص 3834
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: